پدرم وقتی داستان سكسي كس و كير در یک چادر لعنتی کردیم متوقف شد

هوا بد بود و ما تصمیم گرفتیم به چادر بازنشسته شویم داستان سكسي كس و كير ، سپس پدر وارد شد و پسر کوچک را متوقف کرد.